محل تبلیغات شما

اول.من دو نفر بودم. یکی که هر روز صبح با من از خواب بیدار می شد ، محکم و قوی بود، احساساتش رو بلعیده بود و مُدام به خودش یادآوری میکرد ، تنها راه بقا جنگیدن مداومه ، مقابله کردن با انفعال و البته بیشتر از هرانسان خارجی، من رو علیه نفر دوم(یا اول) میشوروند. من آدم جنگیدن نبودم ! یا بودم؟

دوم.بنظرم آدم هیچ وقت واقعا نمیتونه بفهمه واقعیت خودش ، قبل از اینکه هر ایدئولوژی یا تفکری روش تاثیر بزاره چی بوده ، مثلا نظریه ها به من میگن اگه به اول اول ماجرا هم برگردم ، حتی اون موقع هم نگاه والدینم روی برنده شدن کروموزومی که به من به ارث رسیده تاثیر گذار بوده ! حتی شاید قبلتر خیلی قبل تر از اینکه منی قرار باشه به وجود بیاد. برای همین ، انتخابات و زندگی برای من اینجوریه که انگار همیشه دارم روی یه طناب نازک راه میرم ، هیچ وقت مطمئن نیستم این چیزی که انتخاب کردم دقیقا همون چیزیه که میخوام یا اینکه انتخابم ناشی از تفکریه که تا امروز بخاطر جامعه ، موقعیت جغرافیایی ، تبلیغات ، نگاه خانوادم و هزاران کاراکتر تاثیرگذار دیگه شکل گرفته! هیچ وقت مطمئن نیستم در لحظه ی حساس ، همین رفتار رو دارم یا یه چیزی از ناخودآگاهم بیرون میاد و شگفت زدم میکنه.  

سوم. من آدم منفعلی بودم؟ کسی که شکست رو پذیرفته بود و میخواست تو تاریکی بمیره؟ کسی که میخواست قبول کنه سگ افسردگی روی شونه هاش بشینه ، خودشم همه چیز رو رها کنه؟ خب این انتخاب راحت تری بود!

چهارم. یک نفر دومی هم درون من بود ، کسی که نفر اول سالها پیش بخش بیشتری از او را بلعیده بود. کسی که درجنگ سالها پیش بازنده شده بود ،کسی که مهربان تر است ، خودم را بیشتر دوست دارد! با خوشحالی باید بگویم این روزها با قدرت بیشتری برگشته است. دلم برای او تنگ شده بود! 

پنجم. برای خودم نوشتم برای تمام نامهربانی های این سالها متاسفم. برای تمام دوست نداشتن هایم متاسفم. دلم برایت تنگ شده بود!

صداها تو سرم میچرخه

بهم بگو چطوریه که تو منو نمیبینی ؟ 

آه از آن رفتگان بی برگشت...

، ,اول ,رو ,کسی ,نفر ,سالها ,کسی که ,هیچ وقت ,شده بود ,سالها پیش ,من آدم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دیدنی های دنیا دزدگیر سیماران