محل تبلیغات شما

بهم بگو چطوریه که تو منو نمیبینی ؟ واقعا منو نمیبینی یا مثلا نمیخوای که ببینی ؟! اصلا چطور چشمات میتونه منو نبینه؟ اونجوری که من جلوت راه میرم ، نفس میکشم ، میچرخم ، میرقصم ، دستامُ از کنارت رد میکنم تا لیوانُ از روی اُپن بردارم ! چطوره که تو میتونی منو نبینی؟ چطوره که تو میتونی حتی نخوای دستت رو بیاری جلو و گونمُ لمس کنی ، موهامُ بزنی کنار؟ درست وقتی که چتریام نمیزاره وقت حرف زدن آدما چشمام رو ببینن! چطوره که میتونی بوی عطرم رو نادیده بگیری ، چطوره که میتونی وقتی وارد میشی مورد هجمه ی بوی عطرم قرار نگیری؟ فرو نریزی! از هم نپاشی! هان؟ صدای قلبت نمیاد ! یکم بیا نزدیک تر! نزدیک گوشم ! بزار گرمای نفست وقتی داری کلمات رو در گوشم ادا میکنی بهم زندگی بده ! من چی؟من چطور میتونم؟ وای وای ! من تمام لحظه ها برات نقش بازی میکنم ! میتونم یه جوری بچرخم و برقصم که انگار نیستی ! یه جوری نگاه کنم که انگار همه چیز از تو رد میشه ! انگار هیچ وقت وجود نداشتی! انگار این قلبم نیست که هرلحظه داره فرو میریزه ! با دستام چیکار میکنم؟ حواسم هست قفل و زنجیرشون محکم باشه! با قلبم؟ میزارم مثل پروانه بال بال بزنه! میزارم پَرپَر بشه ، مازوخیسم وار میزارم رنج ببره ، میزارم درد بکشه ، یه جوری که یادم بمونه زنده ام! 

 

 

صداها تو سرم میچرخه

بهم بگو چطوریه که تو منو نمیبینی ؟ 

آه از آن رفتگان بی برگشت...

، ,منو ,تو ,میزارم ,میتونی ,انگار ,که تو ,منو نمیبینی ,یه جوری ,چطوره که ,که انگار

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش تعمیرات خودرو